امازینگ / اخبار / دانلود رمان عاشقانه رمان زهر تاوان pdf

دانلود رمان عاشقانه رمان زهر تاوان pdf

دانلود رمان عاشقانه رمان زهر تاوان pdf

رمان عاشقانه,دانلود رمان زهر تاوان

 

قسمتی از متن و خلاصه داستان رمان عاشقانه زهر تاوان با فرمت پی دی اف

به سمتم می چرخد و می گوید

-باشه…پس با هم می ریم… ماتم می برد…به سمتم می چرخد و می گوید: -من مدتهاست که دنبال کارامم…واسه رفتن…چون مادر و خواهرم به وجودم احتیاج دارن…باید برم پیششون…تا یکی دو ماه دیگه همه چی ردیف می شه و می رم…تو هم با خودم می برم…نظرت چیه؟ من و من می کنم…منتظر نظرم نمی شود…ادامه می دهد: -فقط واسه رفتن…به رضایت شوهرت احتیاج داری…یا اینکه باید طلاق بگیری… طلاق…!!!بی اختیار دستم را روی حلقه ام می گذارم…حلقه ای که در این مدت یکبار هم از انگشتم جدا نشده…دوباره روی تخت می نشیند…موهای خیسم را از صورتم کنار می زند و سرم را بالا می گیرد: -می خوای طلاق بگیری؟ صورتم را از دستش بیرون می کشم…سرم را پایین می اندازم…حلقه ام را از دستم بیرون می آورم…مقابل چشمانم می گیرمش…توی فضای خالی اش…یک جفت چشم سبز می بینم…درد است که در دلم می پیچد…حلقه را مشت می کنم و می گویم: -آره…در اولین فرصت ممکن. با حس گرما روی گونه ام چشم باز می کنم…کیان حمام رفته و مرتب روی تخت نشسته و با لبخند نگاهم می کند…لباسهایش را عوض کرده…تیشرت و گرمکن پوشیده…خم می شود و پیشانیم را می بوسد: -نمی خوای بلند شی خانومی؟حوصله م سر رفت…! چشم از صورتش بر نمی دارم…احساس می کنم گلویم دردناک و متورم شده…نه از ویروس…نه از باکتری…از بغض…بغض کهنه و همیشگی…آهسته می گویم: -تو کی بیدار شدی؟ لپم را می کشد و می گوید: -من اصلاً نخوابیدم…با اون شلوار جین مگه می شد خوابید…از یه طرفم می ترسیدم درش بیارم هزارتا انگ و وصله ناجور بهم بزنی..تا صبح جون کندم…

خنده ام می گیرد… -پس این لباسا رو از کجا آوردی؟

نام کتاب : زهر تاوان

 نام نویسنده : p*e*g*a*h کاربر انجمن نود و هشتیا

 حجم : ۶٫۶۸ مگابایت

 خلاصه داستان: عصیانگری که آمده تا قصاص کند. تا به جبران آتشی که بر جانش افتاده زندگی دیگران را بسوزاند و بخشکاند. آمده تا با افسونگری جام زهر را در کام دشمنانش بریزد…..

 فرمت کتاب pdf

رمز عبور : www.tak-site.ir

 باتشکر فراوان از yasaman10 عزیز بابت تهیه این رمان زیبا

دانلود رمان عاشقانه رمان زهر تاوان pdf

۱۴ دیدگاه‌ها

  1. عالیییییی یعنی یکی از بهترین رمان های عمرم بود اگه قرار باشه دوباره یک رمانی رو بخونم حتما همین رمانه

  2. افتضاح بود و بسیار غیر منطقی. بعید بود از این نویسنده که رمان زیبا و پرمفهوم اسطوره رو نوشته.خیلی جا خوردم.

  3. رمان قشنگی بود… ولی بنظر من تنها گناهکار این داستان ماهان بود… درسته که کیان جلوه رو تنها گذاشت، ولی ب هرحال اگه ماهان وارد زندگی جلوه نمی شد و اونو وابسته نمیکرد، شاید هیچ کدوم از این ماجراها پیش نمیومد… جالبش اینجاست که وقتی ماهان میدونست جلوه عاشق کیانه و برای لجبازی باهاش ازدواج کرده، وقتی اسم کیان میومد از خود بیخود میشد و باعث زجر کشیدن جلوه میشد…
    خسته نباشید میگم ب پگاه عزیز و براش آرزوی موفقیت دارم… هرچند که هیچ رمانی ب اسطوره نمیرسه 🙂

  4. خسته نباشیدپگاه جان اگه قلم شماباشه ک من نخونده میگم عالیههه

  5. واقعا افسوس میخورم برای نوسنده این کتاب که همچین رمان بدی رو نوشته خیلی بد بود

  6. این رمان یکی از برجسته ترین رمان هایی بود که تا حالا خوندم

    به شما نویسنده ی گرام تبریک میگم

  7. وایییییی عالیییییی بوود
    نویسندهخسته نباشی عزیزم
    مرسی کلییی از سایت خوبتوون

  8. سلام مرسی عالی بوووووووووووووووووووووووووووود

  9. ممنون از سایتتون ،،که مثل بقیه فیلتر نشده????

  10. سلام. این رمان حالموخیلی عوض کرد منم به نامزدم خیانت کردم ولی الان بخشیدتم وداریم باهم ازدواج میکنیم رمان خیلی خوبی بود میتونم بگم عالی بود عاشق کیان شدم بااوم چشای گربه ایش. خسته نباشید.

  11. عاااااااااااااااااااااااااااالی،واقعادمت گرممممممممممم نویسنده،بااین رمانت.حااااااااااااااال کردم

  12. سایت عاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااالییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی مرسیییییییییییییییییی فراوان.بووووووووووووووس

  13. llk,,,l, منوننن خیییییییلی

  14. عالییییییی. مرسییییییییییییییی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.